شیر کوچولو در باغوحش به دنیا آمده بود، پشت میلههای آهنی قفسی که فقط ده قدم طول داشت. هر روز شیر مادرش را میخورد، با دم او بازی میکرد و از سر و کولش بالا میرفت. گاهی در قفس قدم میزد—اما فقط ده قدم. در قدم یازدهم، سرش به میلهها میخورد و صدای "دَنگ" بلند میشد.
همهچیز همینطور ادامه داشت تا یک روز که نگهبان باغوحش فراموش کرد درِ قفس را ببندد. شیر کوچولو از قفس بیرون آمد، ده قدم برداشت، به بوتهای از گل یاس رسید و همانجا خوابش برد. همزمان، نگهبان با وحشت یادش میافتد که در را نبسته و تمام باغوحش و شهر در جستوجوی شیر کوچولو میافتند. اما شیر کوچولو فقط خواب است...
این داستانِ لطیف و تفکربرانگیز، همزمان با رشد جسمی شیر، به محدودیتهای ذهنی هم اشاره میکند. آیا او میتواند فراتر از ده قدمی که همیشه یاد گرفته بود برود؟
Language: Persian (Farsi)
Age Group: 5 to 8 years
The little lion was born behind the iron bars of a cage just ten steps long. Every day, he would drink his mother’s milk, play with her tail, and roam his tiny world—ten steps at a time. On the eleventh step, his head hit the bars. Every day, the same.
Then one day, the zookeeper forgets to close the cage. The lion steps out, takes his ten familiar steps, and falls asleep under a jasmine bush. While the city scrambles in fear, the lion remains fast asleep—free, but unsure of what to do next.
This story invites young readers to reflect on habits, freedom, and the courage to step beyond one’s limits. It gently prompts the question: what would you do next?
