Ebb and flow قصهی یک سال مزخرف
Ebb and flow قصهی یک سال مزخرف
Couldn't load pickup availability
یک تابستان بعد از یک سفر هوایی طولانی و بعد از سالی مزخرف به مامان بزرگ جو رسیدم . پیشنهاد مادرم بود. جت، تنها چیزی که لازم داری تغییره. به نظرم خودش هم لازم داشت. تابستانی بدون من. به خاطر آن سال مزخرف؟ تقصیر من بود. شاید گذراندن یک تابستان در یک خانه چوبی کوچک در سواحل شرقی سنگی کمکمان میکرد تا آن سال مزخرف را فراموش کنیم. قصه ی یک سال مزخرف، در فضایی آرام پس از طوفانی از حوادث ناگوار شکل میگیرد. جت، پس از گذراندن سالی سرشار از روزهای سخت، برای گذارندن تابستانی آرام و گرم، در سفری طولانی راهی خانهی ساحلی مادربزرگ میشود. مادربزرگ، نباید انتظار دیدن همان جت قدیمی را داشته باشد. آن جت قدیمی مرده است. هر از گاهی، خاطرهای از آن سال مزخرف برای جت تداعی میشود و پرده از رازها و حوادث ناگوار آن سال برای مخاطب برمیدارد. خاطراتی تلخ از زندانی شدن پدر و جنجالهای بعدی جت با نزدیکترین دوستاش، جونیور. جونیوری که حتی از ابتداییترین حقوق زندگی خود محروم است…
Share
