Skip to product information
1 of 1
Home > Ages 5-8 > king Midas and gold پادشاه میداس و طلا

king Midas and gold پادشاه میداس و طلا

king Midas and gold پادشاه میداس و طلا

Regular price $15.00 CAD
Regular price Sale price $15.00 CAD
Sale Sold out
Shipping calculated at checkout.

About Author: Alex Frith has been writing Usborne books since 2005. His diverse output covers such titles as 'See inside Your Head', 'Stories of Thor' and 'Politics for Beginners'. He has spoken at multiple festivals about his book '100 Things to Know About Space'. Alex can be found in London. Added Date: 29/08/2024 4:50:09 PM Last update: 29/08/2024 4:50:20 PM

در روزگاران قدیم، پادشاهی مهربان به نام کینگ میداس مشغول قدم زدن در باغ قصر زیبایش بود که متوجه شد پیرمردی زیر سایه یکی از درخت‌های باغش خوابیده است. این در حالی بود که هیچ‌کس حق نداشت بدون اجازه پادشاه وارد قصر شود و اگر کسی این کار را می‌کرد، مجازات سختی انتظارش را می‌کشید. با این وجود، آن روز دل پادشاه برای پیرمرد سوخت. او پیرمرد را بیدار کرد و از او خواست تا از باغش بیرون برود و دیگر بدون اجازه وارد آن‌جا نشود. پیرمرد نیز که خیلی حق شناس بود، از پادشاه تشکر کرد و به او گفت که اشتباهی وارد قصر شده است. این کار پادشاه میداس باعث شد تا ناگهان یک پری در مقابلش ظاهر شود و به او بگوید که به دلیل مهربانی و خوش قلبی‌اش هر آرزویی داشته باشد را برایش برآورده می‌کند. پادشاه میداس که از این اتفاق بسیار هیجان‌زده شده بود، آرزو کرد تا با لمس هرچیزی بتواند آن را به طلا تبدیل کند. اما این آرزویی نسنجیده بود که او را به دردسر بزرگی انداخت. کتاب شاه میداس و طلا (King midas Golden Touch) مناسب چه کسانی است؟ مطالعه این کتاب داستان افسانه‌ای که شهرتی جهانی دارد، به کودکان دبستانی که به قصه‌های خیالی و در عین حال آموزنده علاقمند هستند، پیشنهاد می‌شود. در بخشی از کتاب شاه میداس و طلا می‌خوانیم: در همان لحظه، پادشاه میداس یک بوته رُز را لمس کرد. تمام بوته گل رُز به طلا تبدیل شد. پادشاه میداس شروع به دست زدن به درختان، گل‌ها و علف‌های باغش کرد. همه چیز به طلا تبدیل شد. او حتی به فواره آب حوض باغش هم دست زد، آن هم به طلا تبدیل شد. کم‌کم وقت ناهار فرا رسید. پادشاه میداس گرسنه بود و به اتاق غذاخوری قصرش رفت تا ناهارش را بخورد. پادشاه در مقابل میز غذاخوری نشست. پادشاه تشنه بود. لحظه‌ای که پادشاه لیوان نوشیدنی‌اش را از روی میز برداشت، لیوان و نوشیدنی داخل لیوان هم به طلا تبدیل شد. او سعی کرد گوشت بخورد، اما گوشت‌ها هم به طلا تبدیل شدند. پادشاه به هر چیزی که دست می‌زد به طلا تبدیل می‌شد. حالا پادشاه خیلی غمگین و گرسنه بود، ولی نمی‌توانست به چیزی دست بزند و غذایی بخورد.

درباره نویسنده:

الکس فریت از سال 2005 نویسنده ادبیات غیرداستانی کودکان است. او که به طور انحصاری برای انتشارات Usborne کار می کند، بیش از پنجاه کتاب نوشته است که تقریباً هر موضوعی را که فکرش را بکنید، از خاستگاه کیهان گرفته تا معنای ادیان جهانی، از حیوانات منقرض شده تا نمونه اولیه را پوشش می دهد

View full details